فيلم "خانه ای از شن و مه" (House of Sand
and Fog)، تقريبا میشه گفت يکی از تلخ ترين فيلمهای هاليوودی بود که توی چند سال
اخير ديدم (دقت کنين گفتم هاليوودی!). البته خوبی اش اينه که آگاهانه، به ورطه
ملودرام سوزناک سقوط نمی کنه و خلاصه تا آخر، ضمن اينکه ممکنه اشک آدم رو دربياره،
باعث نمی شه که مخاطب حس کنه اون پشت يه سری هستن که خواستن صرفا تا اونجا که می شه
اشکش رو دربيارن (به قول خودشون از اون فيلمهای three-hanky نيست). ضمن اينکه فيلم
حرفهای جالبی درباره روابط آدمها، مهاجرت و غربت داره. مسلما اون چيزی که برای
مخاطب ايرانی جالبه، ايرانی بودن بعضی شخصيت های داستان و بازی شهره آغداشلو توی يه
فيلم مهم آمريکايی يه. خوشبختانه فيلم خيلی خوب تونسته احساسات ايرانی ها رو نشون
بده. اين فيلم بر مبنای رمانی به همين اسم اثر آندره دوبوس سوم هست که فکر کنم نقطه
قوت فيلم همين داستان قوی و خوش پرداخت بوده. دوبوس سوم ظاهرا در دوران دانشجويی اش
با دختری ايرانی دوست می شه و چون دختره مسلمون بوده، خواه ناخواه با خانواده دختره
هم آشنا می شه. شخصيت بن کينگزلی رو ظاهرا از شخصيت بابای دختره برمی داره و در
اثنای اين دوستی جدا از اينکه زبان فارسی رو ياد می گيره با خيلی از آداب و رسوم و
روحيات ايرانی ها آشنا می شه. چند سال بعد توی خبرها می خونه که خونه يه دختری به
حراج گذاشته شده و خريدار خونه هم يه آدم خاورميانه ای بوده. دوبوس با خودش فکر می
کنه چقدر جالب می شه بابای دوستش همون کسی باشه که اين خونه رو تصرف می کنه و از
همين جا ايده رمان شکل می گيره و داستان فيلم هم که احتمالا می دونين
همينه.
البته بازی ها اونجور که
می گفتن فوق العاده نبود. جنيفر کانلی نقشی شبيه همين رو (حتی بهتر) قبلا توی
"مرثيه ای برای يک رويا" (دارن آرونوفسکی) بازی کرده بود. شهره آغداشلو هم بد نبود
ولی فکر کنم با اين فيلمی که بازی کرد احتمالا پيشنهادهای جديدی دريافت می کنه و
بيشتر می تونه خودش رو نشون بده. ولی بن کينگزلی در نقش سرهنگ متکبر و بازنشسته
ارتش، مثل هميشه عالی بود.
تاد مک کارتی توی ورايتی
گفته بود اين فيلم به همراه 21 گرم و رودخانه مرموز، که هر سه شديدا تلخ هستند، در
واقع تبعات 11 سپتامبرند که تازه بعد چند سال دارن بروز می کنن. در ضمن شخصيت
پردازی فيلم (غير از شخصيت لستر) خيلی خوب بود. آدمها هيچکدوم نه مطلقا خوب (سفيد)
بودن و نه مطلقا بد (سياه)، بلکه همه نقاط ضعف و قوتی داشتند (خاکستری). آندره
دوبوس سوم (نويسنده) يه جايی گفته بود "هر شخصيتی يک نت موسيقی نيست بلکه به تنهايی
يه سمفونی کامله." در اينجا می بينيم که به اين حرف پايبند بوده. اين فيلم اولين
کار بلند واديم پرلمن بود. او الان مشغول اقتباس از يکی از رمانهای استيفن کينگ است
که به نظر بايد ترکيب جالبی بياد.